نویسنده «اهالی اینجا»: خاطراتی از موکب زنانه اربعینی را در این اثر روایت می کنم
تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۱۰۸۴۴
زهرا آقازاده نژاد در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما درباره کتاب «اهالی اینجا» گفت: همراه با انتشارات شهید کاظمی حدود یک سال و نیم مشغول انجام مصاحبههایی با اعضای هیئت امنای ساخت ضریح امام حسین (ع) در شهر قم بودیم که متوجه شدیم همین هیئت امنا موکبی در اربعین دارد.
وی افزود: مسئول فرهنگی هیئت امنای ساخت ضریح، پیشنهادی به نویسندگان داد تا در سفر اربعین همراه با موکب باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این نویسنده گفت: به طور کامل حدود ۱۲ روز همراه با خادمان موکب تا روز اربعین در این سفر حضور داشتم. کتاب اهالی اینجا نگاه یک زائر اربعینی نیست، بلکه از نگاه یکی از خادمان اربعین را روایت میکند و با توجه به فضای زنانه موکب و جزئی نگاریها جذابیت خاصی دارد.
خانم آقازاده نژاد افزود: خیلی از مسئولان موکب و هیئت امنا، بعد از خواندن این سفرنامه فهمیدند که یک موکب زنانه میتواند چه مشکلاتی داشته باشد و در آن چه اتفاقاتی رخ داده است.
آقازاده نژاد با اشاره به نام موکب حضرت معصومه (س) اهالی قم، گفت: کلمه «اهالی» کنایه دارد به بخشی از نام موکب که متعلق به مردم قم است و کلمه «اینجا» هم ابهام فضای کربلا را نشان میدهد که سعی کردم آن را بی طرفانه در کتاب شرح دهم.
وی افزود: «اهالی اینجا» خیلی آهسته و آرام در کتاب رمزگشایی میشود و با مخاطب ارتباط برقرار میکند تا فضای احساسی کربلا را به خواننده منتقل کند.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: اهالی اینجا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۱۰۸۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دنیای مد به روایت «حسنا و ملکههای رنگی»
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی با توجه به یکی از دغدغههای روز نوجوانان از سوی نشر جمکران منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در سالهای اخیر، مهمان تازهای به جمع بحرانهای نوجوانی اضافه شده است؛ مهمانی که روی مصرف بیجا و ریخت و پاش زیاد اصرار میکند و هرچه از در بیرونش میکنیم باز از پنجره برمیگردد. تجملگرایی و پرداختن به امیال، مهمان تازه و البته ناخوانده نوجوانهای ماست.
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی که به تازگی از سوی انتشارات جمکران به چاپ رسیده، با دغدغه پرداختن به همین موضوع نوشته شده است. در معرفی این اثر آمده است: «حسنا و ملکههای رنگی»، دنیایی را که نوجوان ما فکر میکند، ایدهآل است نشانش میدهد و ذره ذره طعم بودن در این دنیا را به او میچشاند. دنیایی که در آن همه چیز حتی پلهها، صندلی و دیوارها برق میزنند. هزاران کمد لباس نو وجود دارد و فقط اگر سری به یکی از کمد جواهرات ملکه بزنیم دهانمان باز میماند. اما واقعاً درون این دنیای پرزرق و برق همه چیز همین قدر بی عیب و نقص است؟!
«حسنا» که شخصیت اصلی داستان ماست، آیا میتواند بیترس از حیلههای ملکه و فکر دلتنگی خانوادهاش اینجا بماند؟! اصلاً شاید حسنا هم ملکه شود و در این دنیای قشنگ، قصری برای خودش بسازد، شاید هم اسیر این چیزها نشود و یاد حرفهای پدرش بیفتد که همیشه میگفته «با این چیزها دست و پای ذهنت رو میبندی، ذهنی که بسته شد، دیگه نمیتونه آزادانه رشد کنه».
ورود «شهر شکلها 2» به کتابفروشیهاکتاب «حسنا و ملکههای رنگی» که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، تلاش دارد تا با زبانی شیرین و ورود ماجراهای جذاب به متن داستان، دست مخاطب خود را بگیرد و به یکی از مهمترین دغدغههای نوجوانان امروز پاسخ دهد. دو راهی انتخاب بین علایق شدید وجودمان و ارزشهای درست، محور اصلی کتاب است؛ محوری که خوراک نوجوان امروزی و مهمانهای جدیدش است.
رمان نوجوان «حسنا و ملکههای رنگی» در 172 صفحه و با قیمت 105 هزار تومان به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران روانه بازار نشر شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
حسنا همین که میخواست به خانه برگردد، چیزی طلایی روی سنگ جلویش برق زد. حسنا عاشق جواهرات بود، از هر نوعش؛ بدل یا واقعی، انگشتر یا النگو مهم نبود.
یک قدم به جلو برداشت. پایش لیز خورد و نزدیک بود بیفتد توی دریا. باید زود برمیگشت. همین حالا هم بیش از اندازه دیر کرده بود، ولی نمیتوانست بی خیال آن جسم براق شود. دوباره نفس گرفت و سر جایش ایستاد. بعد آهسته به جلو خم شد. همین که نوک دستش با آن شی براق تماس پیدا کرد، سنگ زیر پایش شروع به لرزیدن کرد. لرزید و لرزید و یکدفعه پایین رفت... .
انتهای پیام/